ناب رمان
دانلود رمان | دانلود رمان عاشقانه |nabroman | رمان
ناب رمان

به سمتش رفتم و با خنده دست دور گردنش انداختم و گفتم
_گیر نده.
_شوهری که گیر نده سیب زمینیه حالا هم که کل دانشگاه فهمیدن توی بد ترکیب زن منی همون یه جو آبرو رو هم ببر.
مستانه خندیدم و گفتم
_اگه بدونی چه احترامی بهم میذارن ولی آرمین این شاگردای دختر عوضیت همش میان حالت و می پرسن گند میزنن به اعصابم شیطونه میگم بزنم بکشمشون.
با تاسف سر تکون داد و گفت
_واس خاطر یه بچه ی زشت و بدترکیب هر چی در و داف بود از دورمون پریدن.
_من بدترکیب نیستم نچرالم. دلت میخواد برم دماغم و عمل کنم و لبام و ژل بزنم و سینه پروتز کنم.
بالاخره لبخند محوی زد و گفت
_مگه پروتز نکردی؟
مشتی به بازوش زدم که با خنده گفت
_نه… من با همون آشغالهای روی پوستتم مشکل دارم. می دونی چیه
منتظر نگاهش کردم. با لبخند ژکوندی گفت
_من بدترکیب ها رو بیشتر دوست دارم.
ریز خندیدم که گفت
_کسی بت گفته با این خنده ی مسخرت سکسی به نظر میای؟
_آره یکی گفته.
اخم غلیظی کرد و گفت
_اونی که گفته گه خورده با تویی که دریده تو چشم شوهرت زل میزنی و حرف مفت میگی حالا کدوم خری گفته؟
با لذت از غیرتی شدنش گفتم
_خودت همین الان گفتی دریده تو چشم شوهرت زل نزن و اینا رو بگو.منم نمیگم.
خیره نگام کرد و گفت
_من از دست تو و اون داداش خرت چیکار کنم؟هر روز میاد اینجا به حساب خودش سر بزنه اما انقدر حرف بارم میکنه که یه اسلحه دستم بدن میزنم تو مخش

با اخم ساختگی گفتم
_چه غلطا… دفعه ی آخرت باشه پشت داداش من حرف میزنی اصلا من نفهمیدم شما که رفیق بودین چی شد دشمن شدین؟
_به خاطر تو.
متعجب گفتم
_من؟ به من چه؟
_وقتی فهمید تو آبجی شی فاز غیرتی بازیش گل کرد و از هر طرف خواست رو دست بزنه.من آدم حسابش کردم بش گفتم مامور مخفی بودم پای تو که وسط کشیده شد انقدر پرش به پرم گیر که تهش مستی هام و قمار بازیام و باقی گند کاری هام و دید. از اون موقع تا خواستیم ی کار بکنیم اومد رید توش. به سرم زده بود نصف شب به جونش سوءقصد کنم.
در حالی که با دکمه های لباسش بازی می‌کردم گفتم
_برای همینم منو بازیچه کردی. آرمین تو واقعا هیچ وقت منو دوستم نداشتی؟
رک گفت
_نه…یه دختر زرزرو که راه به راه قهر میکنه و طلاق میگیره و جنبه نداره بدریختم هست و چرا باید بخوامش؟
با قهر خواستم بلند بشم که مچ دستم و گرفت و گفت
_ترش نکن حالا هیچی هیچی هم که نه… ولی یه ذره…
_هه… برای همین توی بیمارستان تا به هوش میومدی اسم منو میاوردی. یادته وقتی چشمت بهم افتاد چه جوری پر در آوردی؟
اخم ریزی بین ابروهاش نشست.دستش رو بالا آورد و روی بازوم کشید و گفت
_برای اولین بار تو زندگیم مث سگ ترسیدم.
آروم گفتم
_از چی؟
در حالی که نگاهش پایین بود گفت
_از اینکه از دستت بدم.اون عوضی دست رو بد چیزی گذاشت حتی اون دنیام رفتم واسه خاطر نگرانیم بابت تو برگشتم.
مانتوم دکمه نداشت برای همین خیلی راحت از روی شونه هام سر داد پایین و با فکی قفل شده خیره به بازوم گفت
_امیدوارم پلیسا تا زمانی که اون لاشخور و با دستای خودم خفش نکردم پیدا نکنن. اون یه خط انداخت رو تنت ولی برات قسم می خورم تک تک اعضای بدنش و…
دستم و روی لبش گذاشتم و گفتم
_برام قسم بخورم دنبالش نميري

 

چپ چپ نگاه کرد و گفت
_هرگز چنین قولی نمیدم من تا ننه ی اون عوضی و به هم پیوند ندم نمیمیرم هانا این و تو گوشت فرو کن.
آهی کشیدم. حرف زدن باهاش فایده ای نداشت.
از جام بلند شدم و شالم و از سرم کشیدم. لباسم و از تنم در آوردم و گفتم
_خیلی گرم بود امروز. با خودم گفتم برسم خونه اولین کاری که بکنم اینه که دوش بگیرم.
به سمتش برگشتم. با دیدن نگاه خیره و اخماش حرفم و قطع کردم.
با صدای گرفته ای گفت
_تو می‌دونی چه قدر سختمه که نمی تونم باهات باشم و جلوم لخت میکنی.
هول شده گفتم
_نه بخدا از روی عادت…
وسط حرفم پرید
_بیا جلو.
خواستم دوباره لباسم و تنم کنم که مانع شد
_همون شکلی که هستی بیا جلو.
به سمتش رفتم و کنارش روی تخت نشستم.
دستش و روی پهلوم گذاشت و از اونجا رو به بالا سر داد و گفت
_اگه هیچ وقت دیگه نتونم اون طوری که باید باهات باشم و لمست کنم چی؟
_اما دکتر گفت که…
باز نذاشت حرفم و کامل کنم
_دکترا شر زیاد تلاوت می کنن.تو واسه من یه جواب رک بده اگه هیچ وقت نتونم… میری؟
با نگاه معناداری گفتم
_اگه این اتفاق واسه من میوفتاد تو می رفتی؟
صادقانه جواب داد
_نمی رفتم اما یه کسی رو واسه تخلیه خودم استخدام میکردم.
لبخند تلخی زدم و گفتم
_حالا منم باید همین کار و بکنم؟
بازوم رو گرفت و با خشم به سمت خودش کشید

 

آرشیو نویسندگان
تبلیغات متنی
درباره سایت
ناب رمان نامی آشنا برای علاقه مندان به خواندن رمان و کتاب، بعید است علاقه مند به خواندن رمان باشید و حداقل یک بار به ناب رمان سر نزده باشید بیش از 4000 رمان رایگان و فروشی در سایت بیانگر قدمت ما در این حوزه می باشد
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ناب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.