دانلود رمان سکوت عشق با لینک مستقیم و رایگان
خلاصه: سالها گذشته بود اما هنوز یونس به منزل باز نگشته بود.
جمیله چشمان مشوش و نگرانش را به نقطه ای بی انتها دوخته بود
اضطراب و بی قراری و در نهایت سراب، جمیله فرزند کوچکش را می دید
که با یاد شور و اشتیاقی کودکانه در گوشه و کنار از خانه به این طرف و آن طرف می پرید
و او نیز همچون مادری مهربان و دلسوز در رویای شیرینش به مراقبت کودکش می شتافت تا به او صدمه ای نرسد
و ناگهان اشک همچون سیلابی از خون از چشمان بی قرار جمیله بر روی گونه هایش چکید،
خاطرات تلخ و شیرین شب و روز در او می آمدند و او در فکر گریز بود
که ناگهان صدای پسر بیست و هشت ساله اش او را به خود آورد.