ناب رمان
دانلود رمان | دانلود رمان عاشقانه |nabroman | رمان
ناب رمان
دانلود رمان بت شکسته با لینک مستقیم و رایگان برای موبایل و کامپیوتر

دانلود رمان بت شکسته با لینک مستقیم و رایگان برای موبایل و کامپیوتر

دانلود رمان بت شکسته با لینک مستقیم و رایگان

نویسنده: فاطمه رنجبر

خلاصه: می شکنم همه چیز را خود را، تو را ،هر چیز که مرا یاد تو می اندازد.
من شکسته ام ،زخمی ام ،تکیه نکن به من زخم هایم دلخراش است طاقتم را طاق می کند. حتی برای نوازش و مرهم هم کنارم نباش. دور شو از من، که من به خود هم رحم نخواهم کرد.

مقدمه:
یک بت شکسته را نمی توان درست کرد.
آن کسی که مرده است را نمی توان نفسی داد و زنده کرد.
چیزی که سراب است، سراب است. جز من چه کسی است که دل ببازد به سراب!؟
از من ساده بگذر، رد شو مانند آب ، مانند بچه ای در خواب
روزی من هم دوست داشتن را در وجودم می پروراندم.
خود را از بدی ها دور می کردم. وبا خوبی پیمان دوستی می بستم.
اما حالا برای همه یک بت پوشالی ام
تو پر از عاطفه ای و من تو خالی، تو خالی ام
در وجودم چیزی نخواهی دید، جز برهوت.
عمرت را هدر نده، در این کویر خشک لوت.
من فردایی ندارم، پس به فکر فردایت باش.
کماکان برایت عادت می شود زمین و آدم هایش.‌

 

 

سر درد امانش را بریده بود. کلافه به دختر روبرویش نگاه کرد و برای بار هزارم تکرار کرد.

_ برو کنار بذار رد شم. داری عصبیم می کنی، چرا دست از سرم بر نمی داری!؟ تا کی می خوای آویزونم باشی؟ نگام کن، تو من نه احساس پیدا میشه نه هیچ چیزی که بدردت بخوره. مثل اینکه یادت رفت با یه بت روبرویی نه یه آدم. خودت روم این اسم رو گذاشتی یادته که؟

جانان ایستاد و در چشمانش خیره شد چشمانی که مانند یخ بود. هیچ حسی در آن دیده نمی شد. فقط نفرت بود و نفرت‌…بغضش را پایین داد و گفت:

_تا کی می خوای از همه دور باشی؟ نگام کن مهراد، فقط یکبار، برای یه لحظه بهم فکر کن.
منم جانان همبازیه بچه گی هات یادته چقدر هوام رو داشتی،همش جلو همه می ایستادی بخاطر من یادته؟

دستش مشت شد. نفرت چشمانش ته اعماق وجود را می سوزاند. ولی این دخترک چشم آبی دست بردار نبود.
با دقت به او نگاه کرد. دختر زیبایی بود چشمان آبی و کشیده، ابرو های کوتاه گونه برجسته، لب های کوچک و بینی سربالا ترکیب صورتش ریز و زیبا بود. ولی برای مهراد آن چیزی نبود که او می خواست. او هیچ دختری به دلش نمی نشست.
بی خود و بی دلیل بیزار بود از همه اطرافیانش آن هم از نوع جنس مخالف.
نیشخند زد و ابرو بالا انداخت.

_ چقدر بدم که دیگه نبینمت؟

اشک از گوشه چشمانش روی گونه هایش نشست. لبخند غمگینی زد.یک قدم نزدیکش شد.کف دستش را بلند کرد و روی صورتش گذاشت.

_ کاش یکم ، فقط یکم شعور داشتی.
تویی که ادعات میشه مسلمونی خدا و پیامبر می شناسی لااقل اینجوری خودت رو خراب نکن. چون آدم و از دین و ایمون می ندازی. این تسبیح دور گردنت این ریش هایی که گذاشتی، همه تظاهره، یه مسلمون واقعی هیچ وقت دل نمی شکونه.

سرش را برگرداند تا دستانش از صورتش جدا کند. چشمانش را با نفرت فشرد.
فشاری به فکش وارد کرد و از بین دندان های قفل شده اش آرام و شمرده نامش را خواند.

_جانان، همین الان گورت رو گم می کنی وگرنه مجبور میشم پرتت کنم بیرون حالیت شد؟تا الان هم فقط حرمت فامیلی رو نگه داشتم پس بیشتر از این خوردش نکن.

بغضش را پایین داد و از کنارش گذشت. چند قدمی دور شد طرفش برگشت.

_ میرم ولی فراموشت نمی کنم، هیچ وقت فراموشت نمی کنم. بت سوخته یا بت شکسته یا هر چی که اسم گذاشتی رو خودت ، من کاری می کنم که تا عمر داری وقتی اسمم رو می شنوی عذاب وجدان راحتت نذاره. نمی بخشمت هیچ وقت نمی بخشمت.

با خشم قدم های بلند برداشت و روبرویش ایستاد.

_ چی واسه خودت زر زر می کنی!؟ مگه بهت گفتم دوست دارم؟ مگه بهت قول ازدواج دادم؟ به من چه که تو دلت و ذهنت خیال بافتی. مگه من مقصرم؟
من فقط بهت می گم من نمی تونم به هیشکی دل ببندم دوست ندارم، حرفم بده؟ دوست ندارم، این رو تو ذهنت فرو کن خواهشا.
هر بلایی خواستی سر خودت بیار من ککم هم نمی گزه چون کاری نکردم که عذاب وجدان داشته باشم حالا هم به سلامت

  • اشتراک گذاری
لینک های دانلود
  • 1490 روز پيش
  • admin
آرشیو نویسندگان
تبلیغات متنی
درباره سایت
ناب رمان نامی آشنا برای علاقه مندان به خواندن رمان و کتاب، بعید است علاقه مند به خواندن رمان باشید و حداقل یک بار به ناب رمان سر نزده باشید بیش از 4000 رمان رایگان و فروشی در سایت بیانگر قدمت ما در این حوزه می باشد
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ناب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.