دانلود رمان گیس بریده با لینک مستقیم
داستان زندگی دختری نترس و بازیگوش و ته تغاری خانواده ای مذهبی و سنتی به نام پریا، که با روابط آزادی که با فرزاد دارد، به مواد روانگردان اعتیاد پیدا می کند، پا روی خط قرمزهای پدرش می گذارد و با آشکار شدن این موضوع و حادثه ای که برای سوگند خواهرزاده اش با مصرف قرص در کیف پریا می افتد، از طرف خانواده طرد می شود و برای نجات پریا، پسرعمویش صدرا که پلیس مبارزه با مواد مخدر است جهت حفظ آبروی خاندان معتمد و به بیراهه نرفتن بیشتر او، بر سر سفره عقد با دختر عموی سر به هوایش می نشیند و …
بدون این که درون آیینه نگاهی به سر و وضع نامرتبش بیاندازد، شالی روی موهای مجعد و مشکی رنگش انداخت … نگاه سرگردانش را برای پیدا کردن کوله پشتیش دور اتاق چرخاند و با یک قدم بلند به سمتش رفت و چنگی به کوله پشتی که روی زمین کنار میز لب تابش افتاده بود، زد و به سمت در رفت … همین که دستگیره ی در را پایین کشید، صدای سلام و احوالپرسی خاله و فرناز با مادرش به گوش رسید … مادرش مثل همیشه سر درد و دلش باز شده بود
فرناز جان چه خوب شد که اومدی مادر؛ باور کن دیگه از دست کارهای پریا زله شدم؛ حداقل تو جوونی شاید بتونی بفهمی این دختر چه مرگش شده؟ دستی دستی داره خودش رو بدبخت می کنه … خاله جان انقدر حرص نخور برای قلبت ضرر داره … بذارید من باهاش صحبت می کنم … باشه قربونت برم، من و باباش که از پس زبونش برنمیایم … ای وای ببخشید تو رو خدا خواهر سر پا نگهتون داشتم؛ بفرمایید توی پذیرایی … بی سر و صدا و پاورچین از پله ها پایین آمد … جلوی در آشپزخانه سری به داخل کشید؛ مادرش جلوی سینک ظرفشویی مشغول شستن میوها بود.
به سرعت از جلوی در آشپزخانه گذشت … از روی جاکفشی یک جفت کفش اسپرت برداشت و با کمترین صدای ممکن در را باز کرد و از خانه بیرون زد … عجله از تمام حرکاتش می بارید و خود دلیل این آشفتگی را به ندیدن چند روزه ی فرزاد ربط می داد … تا سر خیابان دوید و به محض رسیدن برای تاکسی زرد رنگی دست بلند کرد و به محض این که تاکسی جلوی پاهایش توقف کرد آدرس خانه ی ساناز را داد …
