ناب رمان
دانلود رمان | دانلود رمان عاشقانه |nabroman | رمان
ناب رمان
مطالب محبوب
دانلود رمان بوی نارنگی با لینک مستقیم برای موبایل و کامپیوتر

دانلود رمان بوی نارنگی با لینک مستقیم برای موبایل و کامپیوتر

دانلود رمان بوی نارنگی با لینک مستقیم

 

خلاصه:

داستان در مورد زندگی دختریه که توی بچگیش پدرش مادرش رو بیرون میکنه و ازش جدا میشه بعد مدت ها که پدرش فوت میکنه مادرش میاد دخترشو پس بگیره که پسرعموش بخاطر اینکه قیم قانونیش بشه عقدش میکنه غافل از این که دختره عاشقشه و…

 

قسمتی از رمان:

سیگارش را که سمت رانم آورد با ترس و وحشت دستم را بالا گرفتم.

– باشه…باشه می‌گم…
آره پار**تی بود…
چند تا قرص خوردم…

آن چنان سیگار را لای را***نم فشار داد که از جا پریدم اما شانه هایم را گرفته بود و اجازه نمی‌داد، دور شوم. مدام جیغ می‌زدم و خواهش می‌کردم اما عصبانی تر از آن بود که رهایم کند.
حالت صورتش آن قدر سرخ و سخت بود که حس می‌کردم الان است که منفجر شود.
بینی‌اش را باز بالا کشید و بلند داد زد.

– غلط زیادی کردی که قرص خوردی!
یک کاری باهات می‌کنم که از امشب به بعد هر جای اسم پار**تی و عشق و حال شنیدی حتی با شنیدن اسمش هم، از اون جمع فرار کنی!

می‌خواستم مدام چیزی بگوییم اما آن قدر پایم سوزش وحشتناکی داشت که نفسم کاملا قطع شده بود.
سیگار را که از را**نم جدا کرد، همان جا کف هال پرتش کرد. دل این را نداشتم که به جای زخم نگاه کنم. گریه هایم بلند و از ته دل بود. واقعا دردم عمیق و سوزناک بود.
بلند شد و روی مبل بالای سرم نشست.
هر کدام از پاهایش را یک طرفم گذاشت و کمی من را به طرف خودش چرخاند.
نگاه کوتاهی به بد**نم انداخت و با کلافه‌گی و عصبانیت با هر دو دستش سرش را گرفت و فشار می‌داد.
انگار چیزی در درون مغزش داشت دیوانه‌اش می‌کرد!
آن قدر شدید که حتی یکی محکم به کنار سر خودش کوبید!

انگشت اشاره‌اش را محکم روی لب هایش کوبید و هیس کرد.
بعد از سکوت کوتاه دیگری این بار خودش به حرف آمد. صدایش کاملا دو رگه و کلفت شده بود.

– به کجاهات دست می‌زد؟!

جوابش را که ندادم بازویم را محکم فشار داد و چنگ هایش را در گوشتم فرو کرد با عجز نالیدم: دست نمی‌زد! فقط کارش رو می‌کرد و رفت!

انگار با جمله‌ام گُر گرفت. محکم زیر گلدان کنار دستش زد و آن را میان هال پرت کرد.
می‌خواست هر طور که هست حرص و غم هایش را روی وسایل اطراف خالی کند اما در لحظه آخر تیکه‌ی شکسته و تیز گلدان را برداشت و با خشم و چشمان سرخ شده سراغم آمد.

 

 

 

 

 

 

 

 

  • اشتراک گذاری
  • 1222 روز پيش
  • admin
آرشیو نویسندگان
تبلیغات متنی
درباره سایت
ناب رمان نامی آشنا برای علاقه مندان به خواندن رمان و کتاب، بعید است علاقه مند به خواندن رمان باشید و حداقل یک بار به ناب رمان سر نزده باشید بیش از 4000 رمان رایگان و فروشی در سایت بیانگر قدمت ما در این حوزه می باشد
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ناب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.