دانلود رمان دردانه با لینک مستقیم
اثر مریم سلطانی
خلاصه :
تکین دختری آزاد و مستقلی که بعد از ازدواج پدرش ناخودآگاه درگیر رابطه ای پنهانی و عشقی ممنوعه و داغ میشه… عشقی که برملا شدنش میتونه رسوایی بزرگی برای اونو وخانواده اش در پی داشته باشه اما…
روزی که جهت دیدار پدرش به کلینیک می رود، در مسیر با سگی رو به رو می شود که منجر به ترس شدیدی در او می شود، دکتر هومن، که از شاگردان و بستگان زن دوم پدرش می باشد او را در کلینیک می بینید، که دیدارهای پی در پی تکین در محل کار پدر موجب علاقه ای مابین این دو می شود و هنگامی که تصمیم میگیرند به علاقه شان سامانی دهند، با مخالفت های خانواده مواجه می شوند که آنها تصمیم می گیرند …
از پشت میز بلند شدم و در جواب مامان که میگفت: ناشتا نخورده جایی نریا … یه دو تا لقمه بذار دهنت بعد هرجا میخوای بری برو … تکه ای از نان بربری روی میز کندم و داخل دهانم گذاشتم و به نگاه او خنده ای زدم و از آشپزخانه بیرون رفتم … وارد اتاقم شد و مانتو و شلواری از کمد برداشتم … درحال پوشیدنش ضربه ای روی صفحه ی تلفنم زدم که روی میز بود … صفحه روشن شد و نگاهم به چند پیام و تک تماس یخورد که بالای صفحه ام نقش گرفته بود.
دکمه های مانتوام را بستم و تلفنم را برداشتم… پوشه ی پیام تلگرامم را باز کردم و سرسری نگاهی به پیام هایی که از گروه دوستان هم دانشگاهی ام داشتم انداختم … به آخرین پیام طنز گروه که از آن یکی از دخترها بود خنده ی بی صدایی زدم و پوشه ی زرد رنگ پیامم را باز کردم … پیام از آن بابا بود که نوشته بود:《قرارمون یادت نره دردونه
زیرلب آهی کشیدم و تلفنم را بستم و داخل جیبم انداختم … کارم که تمام شد، صدای پیام را از بیرون در و داخل سالن شنیدم … آماده نشدی؟ داد زدم: اومدم … کیفم را از روی میز برداشتم و با نگاه دیگری به آینه چهره ی رنگ گرفته ام را تماشایی کردم و به سمت در قدم تند کردم …
پیشنهادی: