ناب رمان
دانلود رمان | دانلود رمان عاشقانه |nabroman | رمان
ناب رمان
دانلود رمان من ماندم و ماه با لینک مستقیم برای موبایل و کامپیوتر

دانلود رمان من ماندم و ماه با لینک مستقیم برای موبایل و کامپیوتر

دانلود رمان من ماندم و ماه با لینک مستقیم

رمان #من_ماندم_و_ماه ??
? #توصیه_میشود ?
نویسنده: #بانوی_قصه_ها
ژانر: #عاشقانه

خلاصه:
حکایت دختری که درگیر عشقی پاک و پرنیاز میشه ولی به دلیل موقعیت خانوادگی اش ،

نمی تونه حسش رو نشون بده تا اینکه امیرعلی …

من ماندم و ماه

دانلود رمان من ماندم و ماه

با دیدن جای خالی او بر سه پله ی آن سوی پیاده رو که به آموزشگاه خیاطی ختم میشد ,

ناامیدی برای دیدار دوباره یار سر تا پایم را فرا گرفت و 

حالا دیگر قدم هایم هم آرام و با اکراه شده بود ;

در یک قدمی مغازه تعمیرات موبایل باران ,  مکث کوتاهی کرده و چادرم را روی سر مرتب می کنم .

دم عمیقی گرفته و وارد می شوم ;

مغازه کوچک اما مناسبی که با حضور مرد محبوبم از هزاران مغازه بزرگ و مجهز در بهترین پاساژ شهر هم خواستنی تر میشد.

نگاهم از همان بدو ورود به دنبال اوست که یک نگاه از چشمانش کافی بود تا جانم را برایش فدا کنم .

سکوت سنگین و نحس نبودن امیرعلی , بار دیگر توان تمام اعضای بدنم را میگیرد. 

با صدایی که هربار انرژی خاصی در آن موج میزد به خود آمدم :

_ حاج خانم امری باشه ؟

و با تکان کوچکی که به خود دارم , نگاهم گره خورد در یک جفت چشم عسلی . محمدطاها, برادر کوچکتر امیرعلی!

وای که قلبم چه فشاری را تحمل می کرد با دیدن این همه شباهت او به برادر بزرگترش… لعنتی , پس خودش کجا بود که مجبور نباشم به چهره همزادش نگاه کنم و بر قلب عاشق و بی قرارم کوه درد ریزش کند ؟!

تازه به یاد می آورم که باید دمی را که پیش از ورود به مغازه در گلو خفه کرده بودم , رها کنم : 

_ سلام !

طبق معمول نیشش باز می شود و دندان های سفید و مرتب اش را به رخ می کشد :  _ علیک سلام  ‌, باز چه بلایی سر این گوشی بدبخت آوردی دختر خوب ؟

لب میگزم و سر به زیر انداخته و به گوشی در دستم نگاهی می اندازم ;

بهانه خوبی بود برای پاگذاشتن به این مغازه لعنتی , اما اکثر مواقع مخاطب خاصم نبود و باید بالاجبار با برادر شاد و الکی خوشش هم صحبت و هم نگاه می شدم .

 هم چنان در سکوت و سربه زیر انداخت غرق در افکار خود بودم که ناگهان و بی مقدمه به جلو خم شده و گوشی را از دستم گرفت . دکمه پاور گوشی ام را فشرد و وقتی روشن نشد چشمانش را گرد کرد : 

  • اشتراک گذاری
لینک های دانلود
  • 1924 روز پيش
  • admin
آرشیو نویسندگان
تبلیغات متنی
درباره سایت
ناب رمان نامی آشنا برای علاقه مندان به خواندن رمان و کتاب، بعید است علاقه مند به خواندن رمان باشید و حداقل یک بار به ناب رمان سر نزده باشید بیش از 4000 رمان رایگان و فروشی در سایت بیانگر قدمت ما در این حوزه می باشد
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " ناب رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.