دانلود رمان آوا با لینک مستقیم و رایگان
با پا گذاشتنم به این دنیا اوضاع رو برای خانواده ام خراب کردم همیشه خودم و مقصر می دونم
ولی مادرم میگه مگه دست تو بوده ولی من خودم نمی بخشم اگه پسر بودم
مادرم الآن خوشبخت ترین زن دنیا بود ولی افسوس به خواست خدا منم دختر شدم تا مادرم تا آخر عمرش متلک های این و اون و بشنو ……
با پا گذاشتنم به این دنیا اوضاع رو برای خانواده ام خراب کردم همیشه خودم و مقصر می دونم
ولی مادرم میگه مگه دست تو بوده ولی من خودم نمی بخشم اگه پسر بودم مادرم الآن خوشبخت ترین زن دنیا بود ولی افسوس به خواست خدا منم دختر شدم تا مادرم تا آخر عمرش متلک های این و اون و بشنو .
دکتر بچه آوردن برای مادرم ممنوع کرد
چون گفت اگه یکبار دیگه حامله بشه خطر مرگ براش حتمی مادربزرگم یعنی مادر پدرم ، مادرم و رو با ما از خ و نه انداخت بیرون از وقتی یادم با مادرجون و پدرجون زندگی می کنیم
و اونها واقعاً به آزیتا و من خیلی محبت می کنند من هیچ وقت پدرم و از نزدیک ندیدم
فقط از توی عکس دیدمش آزیتا گفت مادربزرگم اون و داماد کرده و الآن صاحب دو تا بچه است
از کجا این اخبار رو داره نمی دونم تا حالا نشده دلم بخواهد پدرم و ببینم .