دانلود رمان فتنه گر از ریحانه نیاکام با لینک مستقیم
نویسنده :ریحانه نیاکام
نازگل و مادرش طناز با اختلاف سنی چهارده سال به همراه بی بی زندگی می کنند… طناز برای اینکه سالن آرایشگاهش رو بزرگتر کنه باید نقل مکان کنه که در این جابه جایی با مردی برخورد می کنه که زیادی آشناست…
-این شراره های آتیش رو بکن تو دختره چشم سفید خیره سر… گناه و معصیت داره…!
خندیدم و بی خیال گفتم: والا هرکاری می کنم این معصیت ها نمیره تو، آخه موهام بلانسبت زبونتون کنجکاون!!!
مراقب حراست که بین بچه ها به فاطی کماندو معروف بود تکانی به هیکل چاق و تپلش داد و چادر کش دارش را تا روی ابروهاش کشید و با اخم هایی که معلوم نبود، تشر زد: مهدوی زودتر ریختت و درست کن و برو سر کلاست… وگرنه به کمیته انضباطی ارجاعت میدم…!
چینی به دماغم دادم و آرام با خودم گفتم: سبیلوی ترشیده! بیخود نیس هیچ پسری تنگش نمیاد…!
-چی با خودت میگی…؟! مگه با تو نیستم…؟!
موهام رو داخل مقنعه دادم و آرایش هم که همیشه خدا کم میزدم…
-خب حالا که دیگه اسلام در خطر نیست؟!
چشم غره ای بهم رفت: خدا عاقبتمون و با تو بخیر کنه دختره مفسد فی الارض…!
-خدا عاقبتت و بخیر کرده که هر روز یکی از فرشته های خدا رو می بینی، پس بدون خدا خوبی رو در حقت تموم کرده!
از روی صندلیش بلند شد که دست بالا بردم و تسلیم وار گفتم: جون خودم شوخی کردم! راستی یه چیزی می خواستم بهتون بدم…! در اصل خیلی وقته می خوام بگم…!
تاک ابروی پاچه بزیش را بالا برد و منتظر نگاهم کرد.
لبخند پهن و وسیعی زدم و کارت ویزیت مامان را روی میزش گذاشتم و گفتم: این مال ننمه یعنی مامیم؛ از اون پنجه طلاهاس! لولو می گیره هلو تحویل میده…!
کارت را برداشت و با ترش رویی گفت: حالا کارت به جایی رسیده که من و مسخره می کنی؟!
دانلود رمان شرور سلطه گر با لینک مستقیم برای موبایل و کامپیوتر