دانلود رمان شهر بی یار با لینک مستقیم برای موبایل و کامپیوتر
دانلود رمان شهر بی یار با لینک مستقیم
از سحر مرادی
خلاصه رمان
مدیرعامل بزرگترین مجموعهی هتلهای بینالملی پریسان، پسری عبوس و مرموز که فقط صدای چکمههای سیاهش رعب به دلِ همه میندازه یک شب فیلم رابطهی ممنوعهاش با مهمون ویژهی اتاقِ vip هتلش به دست دختر تخس و شیطون خدمتکار هتلش میفته و…؟
“شهریار” زل زده بودم به جای خالی مقابلم و حرفش مدام توی سرم اکو می شد. “چند وقت پیش یه نامردی زد و در رفت… بابام رفت کنج قبرستون… خودمم رفتم تو کما… مخم بدجور تكون خورد… کلاً دیگه مخ ندارم… منو سر لج ننداز با خودت” خودم هم می دونستم نامردم و شنیدنش از زبون یارا خیلی تلخ و گزنده تر بود .برام همیشه لحظه ی مواجه شدن با بزرگترین ترس هام تنها و شکسته بودم. شکسته شدن در برابر یارا هراسی بود که دیر یا زود اتفاق می افتاد. ولی حالا که نفرت و غضبش رو نسبت به اون آدم نامرد دیدم بیشتر از قبل از خودم
دانلود رمان شهر بی یار
بدم اومد. فندکم رو برداشتم تا باز وجودم رو توی دود و بی قیدی دنیای نامردها خفه کنم، اما نشد. از پله ها سرازیر شدم و کارت بانکیمو روی پیش خون مقابل امیر گذاشتم. -مهمون باش شهریار؟ سرم رو سمت در خروج برگردونم و دنبالش گشتم، نبودش. – میز همراهمو حساب کن. نگاه امیر از پشت سرم کش اومد و روی میز خالی انتهای سالن نشست. -چیزی نخورد که آب معدنی ام میدونی که اینجا رایگانه! سرم رو تکون دادم و منتظر تموم شدن کارش موندم. -شهریار اون دختر خانم که باهات بود، مشتری ثابت اینجا نیست..