دانلود رمان از نو متولد شده (جلد 3 طرد شده) با لینک مستقیم برای موبایل و کامپیوتر
دانلود رمان از نو متولد شده (جلد 3 طرد شده) با لینک مستقیم
نویسنده: جِیمِن ایو
مترجم: الهه
تعداد صفحات: 513
ژانر: عاشقانه گرگینه رازآلود بزرگسال
خلاصه:
من بالاخره به اون زندگی که آرزوش رو داشتم، رسیدم!
پس چرا این خوشبختی، طعم تلخ خاکستر میده؟
به عنوان گرگینهای که تو قلمرو تورما و یکی از قدرتمندترین گروه گرگینهها بزرگ شده، تمام چیزی که من میخواستم این بود که جفت واقعیم رو پیدا کنم و زندگیم رو به بهترین شکل ممکن سپری کنم.
و آره!
تا قبل از اینکه پدرم به گروهمون خیانت کنه، این رویا غیرممکن و دستنیافتنی نبود… اما وقتی بعد از مرگ پدرم، من تبدیل به کیسه بوکس گرگینههای گروهمون شدم، میدونستم که باید آرزوهام رو برای همیشه تو دلم دفن کنم…
تو تمام اون سالها، من هر سختی و عذابی رو تحمل کردم؛ اما هرگز تسلیم نشدم.
تا اینکه پیوند جفت بودن که با ژنتیک گرگینهها عجین شده، مژدهی یه جفت واقعیِ منحصربهفرد رو به من هدیه داد… آلفای بعدی تورما! تورین!
رویای دوران بچگیم بالاخره داشت به حقیقت میپیوست.
اما میدونین چی جالبه؟
اینکه خیلی سریع همون رویا، تبدیل شد به کابوس!
اونها بهم دروغ گفتن که فقط چند هفته و چند ماه از خاطراتم رو از دست دادم.
میدونم که یه چیزی این وسط درست نیست… یه نفر یه گند بزرگ به زندگیم زده… به خاطراتم!
و اهمیتی نداره که چندبار به خودم بگم این موضوع رو کنار بذارم و به زندگیم به عنوان همسر تورین ادامه بدم… فایدهای نداره!
من نمیتونم اینطوری زندگی کنم! نمی…تو…نم!
کسی که این بلا رو سرم آورده، باید بدونه من انقدر به این قضیه پیله میکنم تا درنهایت همهچی روشن بشه!
حتی اگه این موضوع به خون و خونریزی ختم بشه، من بیخیالش نمیشم.
بعد از این همه مدت، دیگه به اندازه کافی خودم رو میشناسم که بدونم هیچجوره نمیتونم این شکاف عمیقی که تو ذهنم ایجاد شده رو نادیده بگیرم.
گهگاهی، صدای نعرههای خشمگین کسی رو تو ذهنم میشنوم…
و قلبم… قلبم دیوونهوار تو سینهام غوغا به پا میکنه.
نوشته
من بالاخره به اون زندگی که آرزوش رو داشتم، رسیدم!
پس چرا این خوشبختی، طعم تلخ خاکستر میده؟
به عنوان گرگینهای که تو قلمرو تورما و یکی از قدرتمندترین گروه گرگینهها بزرگ شده، تمام چیزی که من میخواستم این بود که جفت واقعیم رو پیدا کنم و زندگیم رو به بهترین شکل ممکن سپری کنم.
و آره!
تا قبل از اینکه پدرم به گروهمون خیانت کنه، این رویا غیرممکن و دستنیافتنی نبود... اما وقتی بعد از مرگ پدرم، من تبدیل به کیسه بوکس گرگینههای گروهمون شدم، میدونستم که باید آرزوهام رو برای همیشه تو دلم دفن کنم...
تو تمام اون سالها، من هر سختی و عذابی رو تحمل کردم؛ اما هرگز تسلیم نشدم.
تا اینکه پیوند جفت بودن که با ژنتیک گرگینهها عجین شده، مژدهی یه جفت واقعیِ منحصربهفرد رو به من هدیه داد... آلفای بعدی تورما! تورین!
رویای دوران بچگیم بالاخره داشت به حقیقت میپیوست.