دانلود رمان اجازه هست برایت بمیرم با لینک مستقیم و رایگان
روبه قاضی کردوگفت: من به اون بچه ى توشکمش شک دارم!اون بچه من نیست!
باصورتی کش اومده بهش زل زدم وباناباوری گفتم :
یعنی چی؟؟منظورت چیه؟!میفهمی داری چی میگی؟!
وکیل روبه قاضی کرد و گفت:من میخام باموکلم خصوصی حرف بزنم.
قاضی دستی به ریشش كشید و گفت:حتما اقای دلباز!میتونیدباموکلتون خصوصی حرف بزنید.
درحالی که هنوز توشوك حرف فرهادبودم ،بهمراه
وکیلم از اتاق خارج شدم.
عینکش رواز چشماش برداشت و گفت:دخترم
بایدبرای اثبات اینکه فرهاددروغ گقته ازمایش
دی ان ای بدی!
سکوت کردم و ب صورتش زل زدم،پیشونى اش رو با دست پاک کردوگفت:شوهرت بهت تهمت زد!
هنوز توشوك حرف فرهادبودم.
بدجورنقطه ضعفم رونشونه گرفته بود.
وکیل با عصبانیت بهمنگا کرد وگفت : نکنه تو..
باخشم بهش نگا کردم و گفت:چی درباره ام فكر
كردین؟!
سرشو پایین انداخت و گفت:حالتت برام عجیب بود!
انگار خودتم قبول داشتی حرفش رو!
دستم رو روی شکمم که حالا بالا اومده بودگذاشتم
و گفتم:باید یه چیزی رو بهتون بگم!
اینجا بمون با قاضی حرف میزنم و میام!
روی اولین صندلی نشستم.فرهاد باهمون ژست
همیشگی و پوزخند مسخره اش از اتاق خارج شد.
عینكش رو روی چشماش گذاشت و روبه روم ایستاد
و گفت:سرت و به باددادی! میدونی ثابت بشه
اون بچه ازمن نیست ، میتونم حكم سنگسارتم بگیرم.
بدون اینکه نگاش کنم ، پوزخندى زدم و گفتم:خیلی
نامردی .بى غیرت !من زنتم ! توباعث اون اتفاقی! اما
الان بمن تهمت میزنی!
شاید این رمان ها را بپسندید
دانلود رمان رسوایی کوثر شاهینی فر