دانلود رمان سوگلی حرمسرا با لینک مستقیم و رایگان
سوگلی حرمسرا به قلم منوچهر دبیرمنش روایتگر داستان دختری است که به جای دختر اربابش به عقد فرخ میرزا در میآید
و علیرغم تمام شایعات، پا به حرمسرای شاهزاده میگذارد تا با نقشهای حساب شده مکنت و ثروت بدست آورد
و از توطئه حسودان جان سالم بدر ببرد اما…
با شایعه تلخ و وحشتناک کشتن زنان و دختران جوانی که به عقد فرخ میرزا در میآمدند سایهی وحشت بر سراسر شهر شیراز که فرخ میرزا به عنوان حاکم جدید فارس وارد این شهر شد پیچیده شد. بزرگان شهر در پی مخفی کردن دختران زیباروی خود از این حاکم بیرحم و سنگدل هستن تا اینکه قرعه بهنام نوشآفرین دختر زیبای حاج مصباح میافتد…
در بخشی از کتاب رمان سوگلی حرمسرا میخوانیم:
آن شب باز منوچهر میرزا خوابش نبرده بود. شقیقههایش داغ شده بودند و قلبش زیادتر از حد معمول میطپید.
مناظر عجیب و غریبی جلوی چشمش رژه میرفتند و نگین را به هزار شکل میدید.
گاهی او را میدید که مقابلش نشسته است و دارد مسخرهاش میکند
و با خنده استهزاآمیزی دور میشود. گاه فرخ میرزا را میدید که با شمشیر آخته به او حمله کرده است.
هر چه میکرد نمیتوانست خود را از شر این تخیلات رها کند.
از جا بلند میشد و در اتاق راه میرفت، ولی هنوز چند قدمی برنمیداشت که بیاختیار زمین میخورد و اتاق دور سرش میچرخید.
در همین حال بود که حس کرد باد سردی به داخل اتاق وزید و در باز شد و او قیافه آشنایی را در مقابل خود دید.
آن آشنا آمد،دولا شد و دستش را در جیب نیم تنه او کرد و چیزی را در آنجا گذاشت
و با همان سرعتی که ظاهر شده بود، رفت.
پلکهای منوچهر میرزا سنگین بودند و نمیتوانست حرکتی بکند، برای همین روی زمین دراز کشید و خوابید.