دانلود رمان رکسانا از ناب رمان
[caption id="attachment_317" align="alignnone" width="300"] دانلود رمان رکسانا[/caption]
خلاصه ی از داستان رمان:
با پسر عموم , تو ماشین من نشسته بودیم و داشتیم تو یه بزرگراه خیلی شلوغ حرکت میکردیم.
من رانندگی میکردم و مانی کنارم نشسته بود و تکیه ش رو داده بود به شیشه بقل و همونجور که اروم اروم میرفتیم جلو , با همدیگه حرف میزدیم.
پدر من و مانی, دو تابرادر بودن که همیشه با همدیگه زندگی کردن.همیشه م با همدیگه شریک بودن….