دانلود رمان گره خورده با لینک مستقیم و رایگان
خلاصه داستان :نفس دختریه که تازه مادرش رو از دست داه . برای ترم جدید وارد دانشگاه میشه که ………
قسمتی از رمان:
صدای عصبی سهراب بلندشد:کیوان بس کن …..دیگه چی میخوای بگی؟
کیوان ملتمسانه به چشم های سهراب خیره شدو گفت:سهراب بگذاراین کابوس هایی که بعدازمرگ سحرشروع شده تموم بشه ….
سهراب عصبی ازروی مبل بلند شدو به طرف درخروجی ساختمان راه افتاد….
کیوان نگاهی به نفس انداخت وگفت:فهمیدیم سمانه ….سمانه ازجاوید بارداره….همه چی بهم ریخت دیگه مافراموش شدیم ….انگارعمو وبابا رو اتیش زده باشن ….یه بارچنان باسهراب افتادن به جون جاوید که داشت میمرد…جاوید روازخونه پرت کردن بیرون ….ولی جمشید هنوزاونجابود….عمو خیلی جمشید رودوستت داشت ….حتی شاید بیشترازسهراب….زن عموهمه روزش شده بود گریه وسمانه روازدست عمو قایم کرده بود….عمو تادروقت همیشه بیرون بود….سمانه تواتاقش خودش روزندانی کرده بود….سحرهم حال روزخوشی نداشت….یه باررفتم دمه دانشگاه مادرت که باهاش حرف بزنم …وقتی دیدم عصبی شد….بهش گفت فقط همین یه باربه حرفم گوش بده ….دیگه دفعه اخر….وقتی حرفم روزدم برگشت گفت:توفقط برام یه پسرعمویی ….بهم گفت:یه ادم باچشمهای سبز…بادل مهربون ….دلش روبرده ..گفت:جمشید دوستش داره اون هم عاشقه جمشیده …گفت:اگرجاوید گندنمیزدبه زندگیشون ….تاالان به عمو گفته بودن…