دانلود رمان نفرین رخسار با لینک مستقیم و رایگان
نویسنده:مهدیه مومنی
تعداد صفحات:66
رمان در مورد هشت نفره که میرن توی یک ویلا تا نفرین اونجارو که باعث مرگ آدما میشه باطل کنن…
قسمتی از رمان:
کلافه بودم. زندگی بدون پدر و مادرم برام خیلی سخت بود. دو ماه ازمرگشون می گذشت؛ من و خواهرم راسا به سختی زندگی می کردیم. مشکل مالی نداشتیم؛ اصلا… چون پدر یکی ازمهمترین تجار فرش تهران بود و از این بابت زندگی مرفهی داشتیم ولی نبود پدر و مادر که توی تصادف مرده بودن زندگیمون رو تبدیل به ماتمکده کرده بود. پسر مغروری بودم ولی گریه های راسا منو واقعا می شکست خیلی دوسش داشتم اون هنوز ۱۹ سالش بود. بعد مرگ پدر و مادر دیگه راضی نشد درسشو ادامه بده و از اون موقع همه اش تو خونه اس. دختر خوب و کدبانوییِ و آشپزیش حرف نداره؛ ولی همش ساکته و کمتر از ویلا خارج میشه.
خودمم که ۲۲ سالمه؛ نقاشی خوندم و هنر رو خیلی دوست دارم.
توی همین فکرها بودم که موبایلم زنگ خورد:
-سلام پیام… چطوری؟
-سلام فرداد جان، خوب…عالی… تو چطوری؟
-من داغونم. توی خونه دیگه داره به سرم میزنه؛ دلم یه تغییر اساسی میخواد.
-پس بهتره پیشنهادمو قبول کنی.
-چه پیشنهادی؟
-میخوام بادوستام برم تو یه ویلای نفرین شده… میگن تا حالا هر کی رفته زنده از اونجا بیرون نیومده اما من مطمئنم ما می تونیم طلسم اونجا رو بشکونیم چون میگن خیلی خطر ناکه. تو باهام هستی؟
-وای پیام… به آخرش فکر کردی؟ میدونی ممکنه چه بلایی سرمون بیاد؟ تو چطور درمورد یه ویلایی که ازش کسی سالم بیرون نیومده این همه راحت حرف میزنی…
-تو مگه نگفتی دلت یه تغییر اساسی میخواد؟ خب پس امتحانش کن هیجانش خیلی بالاس.
-فکر کنم تو دیوونه شدی…
-به هر حال من قراره برم. تنها هم نیستم چند نفر دیگه همراهمن تو هم تا فردا وقت داری که فکر کنی اگر خواستی بیا. فردا ساعت 5 عصر بیا به این آدرسی که میدم اگرم نخواستی که هیچی… ولی من میرم. خب کاری نداری؟
-نه فقط آدرسو بگو تا یادداشت کنم، اگر خواستم میام.