تا هنگامي كه نوئله استيونسون كلمه ي ” باردار ” را بر روي برچسب پلاستيك يند ده بود
، به خود اجازه داده بود كه باور كند همه چ زي مرتب
است و مشكلي وجود ندارد . بالاخره ا نياول ني بارش بود .
و به ا ليدل ني دوره ي ارفاقي براي او وجود نداشت ؟
مانند زماني كه مهلت پرداخت
قبض برق تمام شده ؟
و انها تا چند روز گذشت كرده و برق را قطع نميكنند ؟
فكر كرد كه احتمالا ا ني طور نيست ، و در حالي كه پلاستيك را در دست خود ميچرخاند ؛ به سختي نفس مي . ديكش حامله . خودش .
ينم توانست تصور كند كه خانواده اش چه خواهند گفت . نه اينكه او را بكشند . يبرا ش راحت تر بود كه انها عصباني شوند . اما بالكس ، انها بدون
چيه حرفي به هم نگاه يم كردند و با سكوت خود ، او و خواهرانش را ديوانه كرده ، و سپس از او ميپرسيدند كه ميخواهد چكار كند .
به هر حال خودش بود كه ا ني طيشرا را به وجود اورده و اكنون ن ديبا زي با عواقبش كنار ميامد . انها از دست او نا ام يم دي شدند نيو ا يهم شه
بدتر زيچ ني بود.
يا به نگ نه اه كرد و ترس را در چشمان خود د .
دي دو هفته يد ي گر 20ساله مي . شد و قرار بود كه در پا زيي ، سال دوم خود را در كالج اغاز كند .
ينم توانست بچه اي وجود داشته باشد. قرار نبود ا ني اتفاق بيوفتد .
صداي قدم هايي حواسش را به خود جلب كرد . تازه ساعت از 6صبح گذشته بود و كس دينبا ي در دفتر ميبود . چه كسي امروز صبح را انتخاب
كرده بود كه زودتر در دفتر حاظر شود ؟