دانلود رمان شوره زار | معصومه آبی

دانلود رمان شوره زار از ناب رمان

دانلود رمان شوره زار

خلاصه ی رمان :

حافظ مردیست در دهه ی چهارم زندگی خود ، و او مسئولیت سنگینی را سالهاست که به دوش می کشد.

او هم پدر است و هم مادر.

اما قلب او درگیر احساسات متفاوتی شده و تلاش میکند برای آسایش عزیزانش با آن ها منطقی برخورد کرده

ولی…

حافظ میان دستان روزگار می چرخد و می چرخد و می چرخد تا زمانی که میرسد به….

قسمتی از متن :

مي دانست اين مدتِ اخير چه شخصيتِ مزخرفي پيدا کرده است اما با هر بار زخم زدن به ديگران به جانِ خودش هم زخمي کاري مي نشاند .

آبِ دهان فرو برد و دست هاي سردش را بالا آورد و روي بازويِ او گذاشت . .

مکث کرد . . . مثلا مي خواست چه بکند ؟!

لب گزيد و زمزمه کرد :

– اميدوارم بتوني تحملم کني !

سپس چشم بست و سر پيش برد و بينِ ابروهايِ کماني شده اش را ب*و*سه زد .

ب*و*سه اي کوتاه و به اندازه ي يک صدمِ ثانيه اما براي عروسِ جوان دنيايي بود .

قلبش به تپش افتاد و تمام تنش به لرزش . . .

بغض کرد و دست هايش بي اختيار رويِ سينه ي مرد نشستند که حافظ بيشتر پلک هايش را روي هم فشرد.

مثلا شب ها بايد دست دورِ تنِ او مي پيچيد و هميشه در اين فکر غوطه مي خورد و زجر مي کشيد که اين زن ، آن کسي نيست که بايد ؟!

قبل از اينکه فرصت کنند از هم فاصله بگيرند در گشوده شد و سبا داخل پريد :

– ميگم پس . . .

و با ديدنِ آنها لبخندي وسيع زد و لب گزيد :

– خب ببخشيد . . ميگم که . . . . همممم . . . بياين ديگه !

و تندي از اتاق بيرون رفت .

حافظ پوزخندي زد و از مهري فاصله گرفت . خواهرش احتمالا فکر کرده در اين چند روز به او تمايلي پيدا نموده است .

ناچار بود و بايد به خوبي بازيگري مي کرد . هر چند هيچ گاه نتوانسته بود هيچ رُلي را در زندگي اش درست بازي کند .