دانلود رمان سایه های پشت کاج با لینک مستقیم و رایگان
خلاصه ی از رمان
داستان درمورد زن جوانی به نام نیلوفر هست که ازدواجی عاشقانه داشته
اما به مرور زمان دخالتهای پدر شوهرش توی زندگیش مشکلاتی بوجود میاره
که اون رو نسبت به شوهر و زندگیش بی احساس میکنه
و درست در زمانی که نیلوفر دچار این معضل شده سایه های پشت کاج زندگیش رو دگرگون میکنه…
صفحه اول
هوا گرگ و میش بود که از خواب پریدم.خواب دیده بودم.
مثل همیشه.خوابهای بی سر و ته و مجهول که مدام یا توی آب غرق میشدم یا از کوه میفتادم پایین و آخر سر با صدای گریه یه نوزاد از خواب میپریدم!
دست سنگین و پر موی کامران رو از روی سینم برداشتم و به پهلو چرخیدم.
توی اون هوای سرد عرق کرده بودم و موهام به پیشونیم چسبیده بود.یکم پتو رو از روی خودم کنار زدم
و از توی آینه به خودم که پشت به کامران خوابیده بودم نگاه کردم.طاقت دیدن حتی تصویرمون کنار هم رو هم نداشتم.
دوباره به پشت خوابیدم و به سقف اتاق که توی تاریکی فرو رفته بود زل زدم.
خواب از سرم پریده بود.بلند شدم لباسهای زیرم رو از روی زمین برداشتم و تنم کردم
و آروم جوری که کامران بیدار نشه از روی تخت بلند شدم شال کشمیرم رو از روی صندلی برداشتم و دورم پیچیدم و از اتاق بیرون رفتم.
سنگ فرش سرد پله ها تب رو از تنم کشید.دستم رو از روی محافظ چوبی پله برداشتم و از میون مجسمه های بزرگ و مبلهای سلطنتی مخمل زرشکی که با شکوه روی پارکت خونه جا خوش کرده بودن رد شدم و به سمت پنجره بزرگ انتهای پذیرایی رفتم.پرده سفید رنگ حریر رو کنار زدم و در شیشه ای بزرگ و کشویی را باز کردم.باد سردی وزید و عرق تنم خشک شد.