دانلود رمان استخوان سوز با لینک مستقیم
نویسنده دل آرا دشت بهشت
مردی همسرش را که حامله بود، رها می کند و به دنبال آرزوهای خودش می رود، زن که به خاطر ازدواج با همسرش از جانب خانواده اش طرد شده بود، بدون او و با کمک داییش به زندگیش سر و سامان می دهد، او بعد از سه سال با سهراب ازدواج می کند، اما زندگی اش با سهراب هم چهار سال بیشتر طول نمی کشد و سهراب می میرد، حالا بعد از نزدیک به هشت سال، همسر قبلی اش به ایران برگشته و طی اتفاقاتی …
میخواستم هر دو تای در را باز کنم تا برای رفت و آمد راحت تر باشد، که با دیدن فرامرز پشت در جا خورده جیغ خفه ای کشیدم.
یک کلمن بزرگ در یک دست و در دست دیگر سینی حاوی لیوان های بلند داشت. مغزم هنوز شروع به پردازش احتمالات نکرده بود، که خودش به زبان آمد.
– گفتم هوا گرمه. براتون شربت درست کردم.
بعد در حالی که از دست دراز شده اش با گیجی سینی را می گرفتم، پرسیدم.
– این همه راه از خونه ات کلمن و سینی رو آوردی؟ من خودم لیوان داشتم…
– دیگه یکی دو طبقه که این همه راه محسوب نمیشه.
همانطور خشک شده به او که خم می شد تا چفت پایین در را باز کند، نگاه کردم. یکی دو طبقه؟
با خودم دعا کردم منظورش چیز دیگری باشد! مثلا اینکه اینها را از همسایه ای گرفته باشد!
اما با توقف آسانسور و دیالوگ فرامرز به امینی که از دیدن پدرش ذوق کرده بالا و پایین پرید، دعاهایم بی جواب ماند.
– چطوری همسایه؟
دانلود رمان زیبای بی رحم با لینک مستقیم برای موبایل و کامپیوتر